2.امام حسین علیه السلام خون مقدٌسش را به آسمان پرتاب کرد وقطرهای از آن بر زمین باز نیامد.
کفایة الطالب:284؛إحقاق الحقٌ:454.
3.در روز شهادت امام حسین (ع) از آسمان خون بارید ومردم هرچه داشتند خون آلود گردیدواثر خون در لباسها باقی ماند تا هنگام کهنگی آنها واین سرخی که در آسمان به چشم می خورد در روز شهادت حضرتش نمایان شد وقبل از آن دیده نشده بود.
مقتل الحسین2/89؛ذخائرالعقبی:144و145و150.تاریخ دمشق-آن گونه که در منتخب آن است-4/339؛الصواعق المحرقة:116،192؛الخائص الکبری:126؛وسیلة المال:197؛ینابیع المودّة:320،356؛نورلأبصار:123؛الإتحاف بحب الأشراف:12؛تاریخ الإسلام2/349؛تذکرة الخواص:284؛نظم دررالسمطین:220؛إحقاق الحقّ11/458،462.
4.در روز شهادت امام حسین (ع) در دنیا، سنگی برداشته نشد جز آن که خون تازه از زیرش می جوشید.
7.بعد از شهادت امام حسین(ع) تا هفت روز،مردم بعداز گزاردن نماز عصر چون به خورشید می نگریستند از شدٌت سرخی دیوارها را چون جامه ها و چادرهای سرخ می دیدند وستارگان را می نگریستند که به یکدیگر می خورند.
8.بعداز شهادت امام حسین (ع)دو یا سه ماه از بامداد تا غروب آفتاب،مردم می دیدند که گوئیا دیوارها به خون آغشته اند.
تذکرة الخواص:284؛اکامل فی التاریخ3/301؛البدایة و النهایة8/171؛الفصول المهمّة:179؛اخبارالدّول:109؛إحقاق الحقّ11/466-467.
9. بعد از شهادت امام حسین (ع) اطراف آسمان سرخ فام گردید،وآن سرخی،اشک آسمان(درعزای آن حضرت)بود:کاسه ای زرٌین از اموال آن حضرت به یغما رفت که به خاکستر بدل گردید،وناقه ای از اموال او را نحر کرده،کُشتند ودیدند که در گوشت آن اتش بود-گوشتش تلخ بود.
مقتل الحسین2/90؛تاریخ الاسلام2/348؛سیراعلام النبلاء3/311؛تفسیرالقرآن ابن کثیر9/162؛تهذیب التهذیب2/353؛تاریخ دمشق4/339؛المحاسن والمساوی:62تاریخ الخلفاء:80؛إحقاق الحقّ11/467-469.
10.تا شش ماه بعد از شهادت امام حسین (ع) آفاق آسمان سرخ فام بود، وچیزی چون خون در آن پدیدار بود.
11.پیش ازشهادت امام حسین (ع) هیچ سرخی درآسمان نبود ، وبعد از شهادت ایشان چهارماه هیچ زنی درروم حیض نمیدید مگرآن که به بیماری پیسی گرفتار می گردید،سلطان روم به سلطان عرب نوشت : شما باید پیامبر یا پیامبرزاده ای را کشته باشید.
15. به گاه شهادت امام حسین (ع)آسمان بشدّت تیره وتار شد ودر روز ستارگان نمودار شدند،تا آنجاکه در وقت عصر ستارۀ جوزا،دیده شد،خاک سرخ باریدوهفت شبانه روز آسمان چون قطعۀ خون بسته بنظر می آمد.
تاریخ دمشق4/339؛الصواعق المحرقة:116.
16.درروز شهادت امام حسین (ع) درشام وبیت المقدس سنگی برداشته نشد جزآنکه درزیرش خون تازه یافت شد.
28.ابورجاء گوید:علی واهل بیت راناسزانگوئید،همانا مردی از بنی الهجیم(همسایه ای ازبلهجیم)به کوفه آمدو گفت:آیا این فسق فرزند فاسق را نمی بینید که خدا اورا کشت!!!ومنظورش حسین بن علی(ع) بود وخدای اورا با سپیدی در سیاهی چشمش کیفر داد واو نابینا گردانید.
30.مردی که بین امام حسین(ع)وآب حائل شده بود وامام با جملۀ:((خدایا تشنه کامش فرما،خدایا تشنه اش دار))،نفرین کرد،به حرارت در شکم وبرودت در پشت مبتلا گردید وهمچنان فریاد می کشید تا آن که شکمش چون شتر شکافته شد.
مقتل الحسین2/91؛ذخائرالعقبی:144؛الصواعق المحرقة:195؛مجایی العوة:38؛إحقاق الحقّ11/514-515.
31.آنگاه که مردی به حسین(ع)گفت:به آتش بشارتت باد،امام وی را نفرین کردوگفت:پروردگارا به آتش دراندازش،اسب آن مردبه جنبش درآمدودر خندقی در افتادوپای اودر رکاب گیر کردوسرازیر شد واسب رم کردوسرِآن نگون بخت را آن قدربهزکین وسنگ و درخت کوفت تا هلاک گردید.
تاریخ الأمم و الملوک4/327؛المعجم الکبیر:146؛مقتل الحسین2/94؛ذخائر العقبی:144؛الکامل فی التاریخ2893؛کفایة الطالب:287؛وسیلة المال:197؛ینابیع المودة:342؛إحقاق الحق:11/516-519.
32.چون آبرا از حسین(ع)دریغ داشتند،مردی به امام گفت:آب را بنگر چون دل آسمان است وتو قطره ای ازآن نخواهی چشید تا از عطش از پای درآیی،امام گفت:خدایا وی رابا عطش هلاک فرما،اوهرچه آب می نوشید سیراب نمی شدتا هلاک گردید.
الصواعق المحّرقة:195؛إحقاق الحقّ11/520.
33.اسخاصی که حسین(ع)را از آب بازداشتند با نفرین امام باتشنگی هلاک گردیدند.
34.کورشدن وسقوط دست وپای مردی که میخ واست بند شلوار امام حسین(ع)را درآورد واین پس اززمانی بود که فاطمه(ص)را در خوابدیدوحضرت اورا نفرین کرد.
35.قطع شدن دست وپای مردی از آرنج که عمامۀ امام حسین(ع)راربوده بود،اوهمواره با فقرونگون بختی زیست تا هلاک شد.
36.زائل شدن عقل وبسته شدن زبان مردی که می خواست بگوید:من قاتل حسین ام.
37.کسی که شلوار امام حسین(ع)را ربود زمینگیر،وآن که عمامه اش رابرد مجذوم وآن که زره اش رابرد دیوانه گردید،غباری سخت وتیره باباد سرخ در فضا برخاست که چیزی دیده نمی شد تا آن جا که مردم گمان بردند عذاب بر آنان نازل شد.
مقتل الحسین2/37؛إحقاق الحقّ11/526.
38.آنگاه که سرمبارک حسین(ع)نزدیزید برده وپیشِ رویش نهاده شد،کفِ دستی از دیوار بدر آمدوروی آن چنین نگاشت:
آیا امتّی که حسین را کشتند شفاعت جدّش درروز حساب را امید می برند
غررالخصائص الواضحة:276؛إحقاق الحق11/546.
39.چون سرِ منحوس ابن زیاد ویارانش نزد مختار انداخته شد،ماری در بین سرها نمودار شد و از همه سرها گذشت تا ان که دردهان ابن زیاد وازسوراخ بینی وی بیرون شد،وازسوراخ بینی او داخلِ سرواز دهانش بدر امد واین کار را تکرار می کرد،ومردم می گفتند:عبیدالله ابن زیاد ویارانش در دنیا وآخرت خائب و خاسروزیانکار شدند تا انکه ضجّۀ ایشان از گریه بر حسین وفرزندان ویارانش برخاست.
41.مردی گفت:هیچ کس برقتل امام حسین (ع)یاری ننمودمگرآن که قبل ازمرگ به بلایی گرفتارآمد.دراین هنگام پیری سالخورده گفت:من در کربلا (جزء سپاه کفر) بودم،وتااین ساعت باحادثه ای ناروابرنخوردم،درهمان آن چراغ خاموش شد،پیرمردبرای تعمیرچراغ برخاست ودرحین تعمیر،آتش اورافرا گرفت،واو به سوی فرات دوید وخودرادرآ<
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان روستاي آزران و آدرس azeran.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.